سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل نوشته !


نویسنده: سادات حسینی


گذرى بر زندگى حافظ شیرازى

شمس الدین محمد شیرازى متخلص به حافظ و ملقب به لسان الغیب،

 یکى از پر رمز و رازترین شاعران جهان است. نام پدرش بهاءالدین

مى باشد که بازرگانى مى کرده و مادرش اهل کازرون شیراز بوده

است. تاریخ تولد او را بعضیها سال 792 هـ ق و برخى بین سالهاى 730 -

720 هـ ق ثبت کرده اند که اوایل قرن 8 هجرى بوده است. بعد از مرگ

پدرش، برادرانش که هر کدام بزرگتر از او بودند، به سویى روانه شدند و

شمس الدین با مادرش در شیراز ماند و روزگار آنها در تهیدستى مى

گذشت.  


همین که به سن جوانى رسید، در نانوایى به خمیرگیرى مشغول شد، تا

 

آنکه عشق به تحصیل کمالات او را به مکتب خانه کشاند. تحصیل علوم و

کمالات را در زادگاه خود کسب کرد و مجالس درس علماء و فضلاى بزرگ

شهر خود را درک نمود. او قرآن کریم را از حفظ کرده بود و بنابر تصریح

صاحبان نظر، تخلص حافظ نیز از همین امر نشأت گرفته است.


عشقت رسد به فریاد ورخود به سان حافظ


قــرآن زبـر بخـوانى در چهـارده روایـت

دیگر زمانه نامهربانى خود را به او نمایان ساخت و این بار فرزندش را از او

گرفت. وفات حافظ را بین سالهاى 775 تا 785 هـ ق نوشته اند.[1]

 

 

در دیوان او موج مى زند. وقتى که مى گوید: «مژده  اى دل که مسیحا

نفسى مى آید» یا «یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور»، در دل

خواننده روح امید و عشق و شور و شوق مى دمد و در عین حال ملاحت

بیان حافظ جاى خود را دارد.


حافظ درباره عشق الهى که موضوع غزلهاى عرفانى اوست، صحبت

 

مى کند. در مورد عشق انسانى هم وقتى از معشوقان جسمانى و

مادى صحبت مى کند، خاطر نشان مى کند که عشق وى همچون

امرى است که به یک سابقه ازلى ارتباط دارد. در غزلهاى عرفانى حافظ،

 عشق مجازى همچون پرده اى به نظر مى آید که عشق الهى در وراى

آن پنهان است.


درد عشقى کشیده ام که مپرس


زهر هجرى کشیده ام که مپرس


گشته ام در جهان و آخر کار


دلبرى برگـزیده ام که مپـرس


آنچنـان در هواى خـاک درش


مى رود آب دیـده ام که مپرس


من به گوش خوداز دهانش دوش


سخنـانى شنیـده ام که مپرس


همچو حافظ غریب در ره عشق


به مقامى رسیده ام که مپرس

عصمت او اذعان دارند. در این راستا حافظ از میان اهل بیت ـ علیهم

السلام ـ به محبوب عصر خود، یعنى حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ نظر

داشته است. البته حافظ درباره حضرت مهدى ـ علیه السلام ـ غزل گفته

 است نه قصیده، ولى سخن در اینجاست که تقریباً کمتر غزلى است که

 بیتى یا ابیاتى از آن مناسب با وصف حال امام غائب از انظار نباشد.

 سرانجام با آتش شعله ور عشق محبوب دو عالم، به دیدار حضرت حق

شتافته است.


دست از طلب نـدارم تا کـام من بـرآید


یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید


بگشاى تربتـم را بعـد از وفات و بنگر


کـز آتـش درونم دود از کفـن بـرآید
[3]


نام حضرت مهدى علیه السلام در شعر حافظ

حافظ نام حضرت را صریحاً در اشعارش برده و از ظهور او و نابودى

 

«دجال»؛ مظهر ریا و تزویر و بدى و پلیدى سخن گفته است.


کجاسـت صـوفى دجـال فعل ملحـد شکل


بگو بسوز که «مهدى» دین پناه رسید[4]

[2]

محبوب حافظ کیست؟

دلبر حافظ معصوم است که همه عالم نسبت به پارسایى، عفاف و
عشق در بیان حافظ

شعر حافظ امتیازات زیادى دارد. از جمله روح عشق و امیدوارى است که

حافظ در سن 38 سالگى همسر خویش را از دست داد. و پس از او بار




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 بهمن 30 :: 9:33 عصر ::  نویسنده : اذر

- الهی! شکرت که توشه ای جز توکل ندارم.

 

 

- الهی! !از دردم خرسندم که درمانش توئی.

 
- الهی! داراتر از من کیست که تو دارائی منی.


- الهی! توبه از گناه آسان است توفیق ده که از عبادتمان توبه کنیم .
 

- الهی! وای بر آن که در شب قدر فرشته بر او فرود نیامده با دیو همدم و

همنشین گردد.

 

 

- الهی! اگر خدا خدا نکنیم چه کنیم و اگر ترک ما سوا نکنیم چه کنیم.

 
- الهی! شیدایی جانان را با حور و غلمان چه کار.


- الهی! تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.


- الهی! چه رسوایی از این بیشتر که که گدا از گدایان گدایی کند .


- الهی! حرفهایم اگر مشوش است از دیوانه پراکنده خوش است.
 

- الهی! تن به سوی کعبه داشتن چه سودی دهد آن که را دل به سوی

خداوند کعبه ندارد.


- الهی! عاشق را ترک ما سوای معشوق عین فرض است که یک دل و دو

معشوق کذب محض است.

 
- الهی! در بسته نیست ما دست و پا بسته ایم .
 

- الهی! در شگفتم از کسی که غصه خودش را نمی خورد و غصه روزیش

 را میخورد.

 
- الهی! آنکه تو را دوست دارد چگونه با خلقت مهربان نیست .


- الهی! اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار .


- الهی! خوشا آنان که همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند.


- الهی! شکرت که فهمیدم که نفهمیدم .


- الهی! ، به رحمت رحمانیه ات نطقم داده ای ، به رحمت رحیمیه ات

سکوتم ده.

 
- الهی! کیست که موفق به زیارت جمال دل آرایت شدو شیدایت نشد.


- الهی! خفتگان را نعمت بیداری ده و بیداران را توفیق شب زنده داری و

گریه و زاری.


- الهی! کامم را به حلاوت تلاوت کلامت شیرین بدار .


- الهی! شکرت که این تهیدست پا بست تو شد .


- الهی! از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر.


- الهی! شکرت پیر نا نشده استغفار کردم که استغفار پیر استهزاء ماند.


- الهی! ، وای بر من اگر دلی از من برنجد .


- الهی! چون دانستم ،نتوانستم !


- الهی! دانایی ده از راه نیفتم و بینایی ده که در چاه نیفتم.


- الهی! دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.


- الهی! !نگاه دار تا پشیمان نشویم و به راه آر که سرگردان نشویم .


- الهی! تو بساز که دیگران ندانند و تو نواز که دیگران نتوانند .

 

 

 

- الهی! بیزارم از آن اطاعتی که مرا به عجب آورد و بنده آن معصیتم که

 

مرا به عذر آورد .

 
- الهی! چون توانستم ، ندانستم و چون دانستم ،نتوانستم!

- الهی! د گر چه شب فراق تاریک است ، دل خوش دارم که صبح وصال

نزدیک است.




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 بهمن 30 :: 9:29 عصر ::  نویسنده : اذر

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ فى اَرْضِهِ
سلام بر تو اى حجت خدا در روى زمین

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ اللّهِ فى خَلْقِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ الَّذى
سلام بر تو اى دیده بان (یا دیده ) خدا در میان خلق سلام بر تو اى نور خدا که

یَهْتَدى بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا
راه جویان بدان راهنمایى شوند و به وسیله او از کار مؤ منان گشایش شود سلام بر تو اى

الْمُهَذَّبُ الْخاَّئِفُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَلِىُّ النّاصِحُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
پاک پروریده ترسان (از دشمن ) سلام بر تو اى سرپرست خیرخواه سلام بر تو

یا سَفینَةَ النَّجاةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ الْحَیاةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
اى کشتى نجات سلام بر تو اى چشمه حیات سلام بر تو باد

صَلَّى اللّهُ عَلَیْکَ وَ عَلى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
درود خدا بر تو و بر خاندان پاک و پاکیزه ات باد سلام بر تو

عَجَّلَ اللّهُ لَکَ ما وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الاْمْرِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا
خدا شتاب کند در وعده یارى تو و پیروزى کارت سلام بر تو اى

مَوْلاىَ اَنَا مَوْلاکَ عارِفٌ بِاُولیکَ وَ اُخْریکَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ تَعالى
سرور من ، و من دوست تو و بیناى به آغاز و انجام کارت هستم و به سوى خداى تعالی

بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ وَ اَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلى یَدَیْکَ وَ اَسْئَلُ
بوسیله تو و خاندانت تقرب جویم و منتظر ظهور تو و پیروزى حق بدست تو هستم و از خدا

 مى خواهم

اللّهَ اَنْ یُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ یَجْعَلَنى مِنَ الْمُنْتَظِرینَ
که درود فرستد بر محمد و آل محمد و مرا در زمره منتظران

لَکَ وَالتّابِعینَ وَالنّاصِرینَ لَکَ عَلى اَعْداَّئِکَ وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ
و پیروان تو قرار دهد و در زمره یاوران تو در برابر دشمنانت و کسانى که در پیش رویت در

میان

یَدَیْکَ فى جُمْلَةِ اَوْلِیاَّئِکَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّهِ
دوستانت شربت شهادت مى نوشند اى مولاى من اى صاحب الزمان درود خدا

عَلَیْکَ وَ عَلى آلِ بَیْتِکَ هذا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فیهِ
بر تو و بر خاندانت ، امروز روز جمعه است و آن روز تو است که انتظار

ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فیهِ لِلْمُؤْمِنینَ عَلى یَدَیْکَ وَ قَتْلُ الْکافِرینَ بِسَیْفِکَ
ظهور تو در آن روز و انتظار فرج مؤ منان بدست تو و کشتار کافران بوسیله شمشیر تو

وَ اَنَا یا مَوْلاىَ فیهِ ضَیْفُکَ وَ جارُکَ وَ اَنْتَ یا مَوْلاىَ کَریمٌ مِنْ اَوْلادِ
در این روز مى رود و من اى آقاى من در این روز میهمان تو و پناهنده ات هستم و تو اى

 سرور من بزرگوارى از فرزندان

الْکِرامِ وَ مَأمُورٌ بِالضِّیافَةِ وَ الاِْجارَةِ فَاَضِفْنى وَ اَجِرْنى صَلَواتُ اللّهِ
بزرگواران هستى و به میهمان نوازى و پناه دادن ماءمورى پس مرا بنواز و پناهم ده درود

خدا

عَلَیْکَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِکَ الطّاهِرینَ
بر تو و بر خاندان طاهرینت باد.




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 بهمن 30 :: 9:26 عصر ::  نویسنده : اذر
<   1   2   
درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 29399