سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل نوشته !

مزاحمت خیابانی!!!

دیروز در مدرسه آقا معلم به ما گفت که چون دیگر موضوع « علم بهتر است یا ثروت » خیلی دمده شده ، برای هفته آینده در مورد موضوع آپ تو دیت « مزاحمت خیابانی » انشا بنویسیم .

من که از مزاحمت خیابانی فقط همینقدر می دانستم که یک نوع مزاحمتی است که در خیابان انجام می گیرد ، به همین دلیل شب که پدرم به خانه آمد از او پرسیدم : « بابایی ، مزاحمت خیابونی یعنی چی ؟! » هنوز حرفم تمام نشده بود که در یک لحظه دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد و انگار که انگشت توی پریز برق کرده باشم چنان شوکی به من وارد آمد که موهایم بدون ژل و اتوی مو ، خود بخود فشن شد ! بعد از گذشت چند دقیقه که از آن حالت خارج شدم تازه فهمیدم که کشیده پدرم بوده که این بلا را سرم درآورده !

پدرم که از شدت خشم به نقطه جوش رسیده بود با صدایی بلندتر از بوق بنزی کامیون اکبر آقا بر سرم فریاد کشید که : « پسره یه فلان فلان شده ، مگه تو از خودت خواهر مادر نداری ؟! مگه من به تو لقمه ناپاک دادم که حالا میری مزاحم نوامیس مردم میشی ؟! »

بعد از آنکه با چشمانی اشک آلود برای پدرم توضیح دادم که مزاحمت خیابانی موضوع انشایمان بوده ، پدرم که حالا آرام شده بود گفت : « ای بابا ، خب زودتر می گفتی بچه ! مزاحمت خیابونی یعنی همین نامردای نالوتی که تا میبینن ناموس مردم کنار خیابون منتظر تاکسی وایستاده ، با ماشین و موتور و دوچرخه و پیاده ، خلاصه به هر وسیله ای که شده براش ایجاد مزاحمت می کنن و با متلک انداختن و تنه زدن و کارای غیر اخلاقی موجب آزار و اذیت اون بنده خدا میشن که اگه دستم به هر کدومشون برسه اون زبون درازش رو از حلقومش می کشم بیرون و میذارم کف دستش » !

من که دیدم پدرم دوباره دارد وارد ژانر خشونت می شود سریعا محل را ترک کردم و به سراغ مادرم رفتم تا چند خطی از انشایم را هم از معلومات او پر کنم .

پس به آشپزخانه که رسیدم  از مادرم که در حال آش درست کردن بود پرسیدم : « مامانی ، مزاحمت خیابونی یعنی چی ؟! » سوالم که تمام شد احساس کردم که چند عدد مرغ عشق و کبوتر و  قناری دور سرم در حال پرواز می باشند که بعدا فهمیدم آن ها توهمات ناشی از برخورد ملاقه در دست مادرم با فرغ سر من بوده است ! مادرم هم که مانند پدرم در مورد سوال من دچار سوء تفاهم شده بود بعد از توضیحات من گفت : « آخ ، خدا مرگم بده ! خیلی دردت اومد ؟! آخه با شنیدن سوالت یک لحظه تو رو با این مزاحمای خیابونی بی تربیت اشتباه گرفتم ! عزیزم مزاحمت خیابونی یعنی یک نوع خشونت علیه زنان ، یعنی نمودی از فرهنگ مردسالاری ، این مردای نامرد البته بلانسبت بابات ، فکر می کنن موجود برترن و واسه همین ما رو ضعیفه فرض می کنن و به خودشون اجازه می دن که تو خیابون هرچی به دهنشون میرسه به ما بگن ، خدا مرگشون بده این مزاحما رو » !

من که هنوز جواب قانع کننده ای برای سوالم نگرفته بودم و انشایم به چهار خط هم نرسیده بود به سراغ برادر بزرگم که عقل کل خانواده بود رفتم . او از بس هر روز به جای غذا خوردن کتاب می خواند دیگر قیافه اش شبیه برگ های کتاب شده بود چون وقتی از نیم رخ نگاهش می کردی انگار یک برگ کتاب را از بغل نگاه می کنی ! از شدت لاغری ، عرض نداشت و فقط دماغش در تصویر بود !

از او که پرسیدم : « داداشی ، مزاحمت خیابونی یعنی چی ؟! » او بر خلاف پدر و مادرم که بصورت غیر اخلاقی و خشونت آمیز با من برخورد کرده بودند ، او با من برخوردی کاملا فرهنگی کرد یعنی چند تا از کتاب های قطور چند صد صفحه ای اش را به سمتم پرتاب کرد و پس از شنیدن دلیل پرسش من ، به سوالم اینگونه پاسخ داد که : « ببین داداش کوچولو ، مزاحمت خیابونی یک نوع بیماریه ، گاهی میشه ریشه این نوع رفتار رو در نوعی سادیسم اجتماعی دونست . مزاحمت های خیابونی به هر نوع عمل یا لفظی که به نوعی آرامش و احساس امنیت عابران رو از بین ببره و نوعی احساس نگرانی و ناراحتی برای عابران ایجاد کنه اطلاق میشه که البته از نظر قانون مجازات اسلامی هم جزء مفاسد اجتماعی تلقی شده و مشمول مجازات میشه و طبق ماده 619 قانون مجازات اسلامی ، هر کس در اماکن عمومی ........ »

من که دیدم برادرم دیگر دارد زیادی بحث را تخصصی می کند سریعا از محل متواری شدم و در حالیکه نصف صورتم در اثر کشیده پدرم سرخ شده و سرم هم به اندازه یک تخم مرغ در نتیجه ضربه ملاقه مادرم ورم کرده بود و قسمت های زیادی از بدنم هم بواسطه برخورد کتاب های برادرم کبود شده بودند به اتاقم رفتم و با استفاده از آن چیزهایی که از آنها شنیده بودم شروع به نوشتن انشایم کردم .

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 فروردین 17 :: 10:2 صبح ::  نویسنده : اذر

درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 29834